باسلام
خودي و غريبه در سرزمين مادري:
كارى به اين نداريم كه آيا جرم هنرى داريم يا نه؟ و آيا نوشتن -حالا در اين مقال، صرفاً آهنگ - در چارچوب فرهنگى و عرفى جامعه، به صرف اينكه چه كسى آن را اجرا مىكند را مىتوان جرم دانست يا نه؟ با اين هم كارى نداريم كه آيا يك كار پاپ استاندارد، مجوزش را از اقبال عمومىاش مىگيرد يا از مهر مجوز نهادهاى تعريف شده ذيربطاش.
با اين يكى كه اصلاً كارى نداريم كه يك هنرمند را -كه اتفاقاً تأثير دانلود اهنگ جديد ش بر جامعه، او را درخور دريافت چنين لقبى قرار داده، نه صرفاً علاقهمندىاش به فعاليت در زمينه هنرى- مى توان ممنوعال... هر اسمى ناميد و آن را بخشنامه كرد يا نه.
آنچه اكنون حال ما را مىگيرد، آه ما را برمىانگيزد، برخورد با ادبيات نااميدكنندهاى است كه در قبال آدمهاى موجه، اصيل و مؤدب صورت ميگيرد و نگاه خودى و غيرخودى است كه نتيجهاش جز دودى كه چشم و حلق مهر و محبت را در سرزمين متبرك مادرى مىسوزاند، نيست.
مونا خانم برزويى را بيش از يك دهه است كه مىشناسم. تا حدود زيادى به روحيات و خلق و خويش آشنايى دارم. هميشه مواظب لحناش بوده، مراقب شخصيتاش بوده، مدافع سرسخت اعتقاد و هويتاش بوده، ادا در نياورده، هواى همصنفيهايش -به خصوص نورسيدهها- را داشته و به چارچوبهاى اخلاقى يك زن هنرمند وفادار و مقيد بوده است.
اينها را گفتم چون هواى ديدن تخريب چهره مونا و موناها، براى آنهايى كه از نزديكتر اين هوا را استشمام كردهاند، ابرى مىشود و دلگير.
و البته معتقدم نام و اعتبار كسانى كه براى احساس جامعهشان نقشى زدهاند را با تيغ بىانصافى و اسيد بىمهرى نمىتوان از حافظه و قلبها زدود. به اميد مهربانى.